سلام

امشب چه شبی هست. نزدیک یه هفته هست هعی دارم امروز فردا می کنم برای نوشتن مقاله انگلیسی.

قرار بود طبق قولم اول خرداد به استادم تحویل بدم ولی به خاطر چند تا مشکل نشد.

خوبه بقیه از آدم توقعاتی دارن و فکر می کنن بیکاری. مثلا یه مدت یکی از بچه ها مریض شد دیگه نیومد دانشگاه من به جاش رفتم و خب این رو نمیخوام به حساب فخرفروشی بگذارم نه اصلا. وظیفه ای بود که اگر اون نمیومد من حضورم لازم بود.

قبل انتخابات هم که بچه ها شور انتخابات داشتن ما هم در این شور غرق بودیم:)

یه مدت هم که خانواده سر ما رو گرم کرد. 

خلاصه که وقت ها رفتند و من ماندم با زمان از دست رفته

این استادم هم نمی دونم چرا سوزن حرفاش گیر می کنه به یه لغت که فلانی چندمه؟ برای دفاع هم همین طور بود. من از این جمله دیگه بدم اومده. خودم میدونم چندمه دیگه به رخ کشیدن نداره که. اونا استاد ما هستن فکر می کنن ما دغدغه نداریم و بیخیال شدیم ولی نمی دونن خودم هم استرس کارو می کشم. فقط می خوان از یه طرف استرس بدن و از یه طرف هم تو منگنه بگذارن.

خوبه که این مقاله پشیزی برای من ارزش نداره مگر بخوام یک درصد برم دکتری این رشته.

بنظر من که مگر آدم بخواد از بیکاری دق کنه که بخواد بره در بعضی شرایط دکتری بخونه.

شرایطی مثل اینکه به خاطر دست یابی به شغل، مدرک، پز اجتماعی بخواد بره دکتری.

خلاصه من گزینه اولش برام پررنگ تره که واقعا اون قدر همه جا اشباع شده دیگه اصن خنده داره من برم تا 5 سال دیگه باید برم تو روستاها دانشگاه تاسیس کنم تا بخوام هیئت علمی بشم.

ماه رمضون روزا اولش خیییلی سخت گذشت برام تا حدی که رفتم ب کمپلکس زدم. الان یکم بهتره البته الان خونه نشینی دارم از یه طرف بخاطر تعطیلیا از یه طرف هم بخاطر مقاله . 

خیلی دوست دارم برم خرید کفش و مانتو. ولی نمیدونم چرا هم صبحش سخته بری بیرون هم عصرش.

صبح بری که میخوره به ظهر و من تبخیر میشم تا برگردم خونه. عصرشم که کلا رو حالت اغما قبل افطارم! :|

من یه آدمی بودم سه چهار سال پیش هرروز می رفتم کلاس تا 11 -12 ظهر و با یک پیاده روی و طی کردن چند تا ایستگاه اتوبوس هم میومدم خونه. حالا یا سنم رفته بالا یا تنبلی هست یا قوه ی بدنم کم شده خدا داند.


یه مدت سر و کله خواستگارا پیدا شده بود. همون موقع که من فرصت اندکی داشتم برای مقاله نوشتن.

حالا کجا هستن بیان برام مقاله بدن...این همه انرژی و وقت منو گرفتن گذاشتن رفتن :) :D


بنظر من که نوشتن مقاله انگلیسی از هر شنبه ای دراز گوش تر است نقطه سر خط.