۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

دوش ملائک در میخانه زدند.....

سلام

تازگیا علاقه شدیدی به یادگیری سبک هنری و کارهای هنری پیدا کردم....

یه کلاس هم اخیرا میرم امیدوارم از شدت تنبلیم کم کنه.

امروز خیلی روز شلوغی بود کچل شدم بس که این ور اونور تلفن کردم تا چند تا ساعت را فیکس کنم آخرشم نشد. 

خدا بخیر بگذرونه امسال رو.

حس تجربه ی دو سال قبل داره میاد رو مخم.

  • مهر بانو
  • چهارشنبه ۲۷ شهریور ۹۸

خیالبافی

گاهی اوقات خیالبافی میکنم. 

بچگیام همیشه خیالبافی میکردم. 

گاهی میشینم و یه گوشه کز میکنم میرم تو رویای اینکه مثلا اگر پرستار بودم اگر تو بیمارستان کار میکردم چجوری بود. اگر تمام وقت میرفتم یه شغل درست حسابی چطور بود.... این که شاید خیلی خسته و درمونده با حال یه آدم بیکار غبطه میخوردم که خیلی راحت میرفت سفر و گردش و تفریح و سینما و.... 

الانم به حال اون آدم غبطه میخورم به حال کسی که وقت سر خاروندن نداره ولی خب اینا بنظرم زیاده رویش خوب نیست.

بنظرم همین شلوغیا گاهی یه خلوتی کوتاه وسطش هم باید باشه الان یه مدت دیگه منم سرم حسابی شلوغه و وقت سرخاروندن هم ندارم. استرس دارم و البته خوب نیست داشته باشم به هزار و یک دلیل. نگران این هستم که تایم هایی که دارم به هم نخورن. امیدوارم که خدا کمک کنه و همه چی ردیف بشه.   الان دو سه جا کار دارم باهاشون بصورت پاره وقت و باید یه جور برنامه بچینم که قاطی نشن.

میدونی چیه... گاهی دلم لک میزنه برای عشق و عاشقی و گاهی هم نفس راحت میکشم که در بند کسی نیستم. ولی اینا همش حس هست  مهم اینه که چی با آدم میمونه.... این که یه عمر زندگی کنی و آخرش حس رهایی باشه به چی میرسی؟

و اینکه یه عمر یه آدم خوب کنارت باشه پشت و پناهت باشه به چی؟    گاهی وقتا میشینم میرم تو فکر به  عاشقی کردن غبطه میخورم ولی خب میگم شاید بدتر میشد و میشدم مثل اون دختری که زندگیشو سیاه کردن و داره تلاش میکنه خط های سیاه زندگیشو پاک کنه....

خدا خودش میدونه سرنوشت ما چیه.... 

گاهی میگم چی میشد من هم جزو همون دونفره های خوشبخت بودم.... ولی خب بنظر میرسه این زمین اونقدر کوچیک هست که جای کمی برای عاشق ها و خوشبختی های دونفره داره... ویه تعداد هم باید برن تو جرگه تنهایی و یه تعداد هم تو جرگه دو نفره های سیاه.... 

 

امیدوارم همیشه تنها بمونم مگر بتونم دو نفره های خوشبختی رو تجربه کنم. 

نمیدونم چرا هر کی میبینم بهم نمیخوره.... مشکلی نداریم از نظر فرذی ولی با هم مچ نیستیم به هم نمیاییم واسه زندگی. 

و من همچنان خیالبافی میکنم زندگی کردن رو....

اما این ساعت زندگی من داره میگذره و میگه رفیق زندگی داره همین الان با تو جریان میگیره و رد میشه.. الانتو زندگی کن. 

  • مهر بانو
  • يكشنبه ۲۴ شهریور ۹۸

دلتنگی

دلم برای خودم تنگ شده.... 

  • مهر بانو
  • شنبه ۲۳ شهریور ۹۸
هر چه فکرش را کنی
زندگی در حرکت است.
زمان در حرکت است.
مجالی برای درنگ نیست
برخیز و درجریان باش
همچو آب زلال در شعر سهراب