سلام بر شما دوستداران علم و دانش:)

این روزا همه جا یخ زده و همه سردشون شده . منم الان خیلی خیلی سردم شده فقط فرقم با بقیه اینه که این سردی علاوه بر فاکتور موثر هوای سرد این روزا، استرس درسی هست.

قراره پروژه ام را تحویل بدهم. ولی تنها کسی که خبر داره من هییییچی آماده نکردم خودم هستم.

استادم مثل یه طلبکار چک سفید امضا فردا منو صدا می زنه و من باید برای نجات خودم از زندان توبیخ و اخراج هر چی در چنته مبارک دارم بر روی ورق کاهی بیاورم و تقدیم مقام والای استاد نمایم نخطه. :)

خدایا چرا من این وقتا یه ستاره تو آسمون دوستام روشن نیست تا ازش کمک بخوام؟ ای خدااااا خودت کمکم کن. ما را به یاری تو امید است و لاغیر(ایاک نعبد و ایاک نستعین)

این وقتا که چشمم بخواد به کمک دیگری باشه یاد این آیه میفتم که اول از همه باید توکل آدم کجا باشه تا این تقاضای کمک نتیجه بگیره.

یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی

هرچند با این کاهل بازی های من جوجه دانشجو، به این دعاها هرچند غلیظ، نظر رحمتی متناسب با تلاشم می شود.

حالا نمی دونم فردا چه بلایی قراره رخ بده سرم. و آیا استاد راضی میشه به این نصفه نیمه نوشته هام یا نه.

شما هم دعا کنین فردا استاد سرش شلوغ باشه یا همینو قبول کنه ازم تا من بقیه ش را هم تند تند بنویسم.


وقتی نوشته را ارسال کردم فکرک ردم مثل بلاگفا کلمات و جملاتی که قبل ادامه مطلب نوشته ام را نشون میده رمز را اون جا نوشتم حالا میام می بینم هیچی نشون نمیده! :|