ای که در مقــدم تـو بـاد صبــا گُل ریزد
پیـک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد
شب میلاد تو عالم اگر عطـر آگیـن است
جبـرئیـل از در و از بـام و هـوا گُل ریزد
ای که در مقــدم تـو بـاد صبــا گُل ریزد
پیـک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد
شب میلاد تو عالم اگر عطـر آگیـن است
جبـرئیـل از در و از بـام و هـوا گُل ریزد
سلام
خیلی وقت بود نیومده بودم.
دیگه اون حوصله و زمانی که دوست داشتم بزارم و بنویسم برام پیش نمیاد و اگر هم باشه من مشغول کار دیگری هستم
اما دوست دارم اینجا را برای خودم جای دنجی نگه دارم و از دستش ندم.
سیاه مثل ذغال
سیاه و تلخ
مثل اسپرسو
مثل قهوه هایی که هیچ وقت تلخیشونو دوست نداشتم.تنهایی هایی که تلخیش از اسپرسو دوبل هم بیشتره برام. سخت و پیچیده. بی امان. در بند.
این روزها به سر نمی آید مگر با یک تلخی دیگر.
تلخی های زندگی من فقط رنگ عوض می کنند.
باز هم خدا رو شکر که مرگ را آفرید تا دلخوش باشم به رفتنی از این دنیای جهنمی.